در ریز ریز باران
آن گاه پرندههای بی بال
بر شیروانی مسقف حیاطمان
آوای امدن میخوانند
و صاعقههای ریز و درشت
میترساندمان
به دوست میاندیشم
به آن شب رفتن
در سایههای منور
در حاشیه کانال ماهی
چه زیبا ماهی
بر زمین خفته
وچشمانی که هنوز بیدارند
و موسیقی بی نظیر سربلندی
در تنگناهای زمان و زمین
با اشتیاقی مثال زدنی مینوازند