چقدر حس غریبی است در این بارانها
زنده در یاد نسیم است شب گردانها
هر طرف مینگرم زمزمۀ شیدایی است
وه از شور جنونشوق دل و طوفانها
بگذارید که زآن قافله صحبت بکنیم
رفت با قافلهای همدلی انسانها
وسعت بال و پر خیل پرستو سیرت
کهکشان بود و گذشت از سر این میدانها
عشق بازی است که با نام دل انگیز کنند
چه دل انگیز و چه زیباست دل حیرانها
بادمیآید و چون ابر بهاری هستیم
چقدر حس غریبی است در این بارانها