بهار میروید
بهار میبوید
از راه میرسد
نوروزی دیگر
اما هنوز
دلتنگیم
در غیبت ماندگانیم
لذت حضورچیز دیگری است
نوروز دیدارت
بهانهی ماست
بهار میروید
بهار میبوید
از راه میرسد
نوروزی دیگر
اما هنوز
دلتنگیم
در غیبت ماندگانیم
لذت حضورچیز دیگری است
نوروز دیدارت
بهانهی ماست
میآید
مردی به رنگ توحید
از بلندای عزت
در فراسوی همه تنهاییها
و میخواند
سرود سربلندی
برای دلهای خواب رفته
برای جانهای مانده در مرداب زمین
و آن گاه
بهار در هیئت نوروزانه رخ مینماید
زمستان غیبت
در صبحگاه وصال
بهاری میشود
میآید او که چشم به راهش هستیم
فارغ از جایگاه حقوقی میخواهم سلسله یادداشتهای کوتاهی با عنوان از ما گفتن بود را منتشر کنم
در حوزۀ کودک و نوجوان آن کس که مستقیم و شعاری حرف میزند خیانت میکند نه که تاثیرگذار نیست بلکه به دست خود دائره دوستان را تنگ تر و محدودتر میکند .
شعار زدگی و آمارزدگی در ادبیات، برنامهها و رویکردهای کودک و نوجوان نابخردانه و خائنانه است و لحظهای نباید با آن کنار آمد و آن را پذیرفت .
زبان هنر ، زبان زندگی و تاثیرگذاری است و حضور گردانندگان بی هنر کشنده و نامطلوب است . لطفا بساط این بی هنری را جمع کنید .
از ما گفتن بود
روایت شکستن
نه کار من
که درد من است
میشکنم
در فراق
در طعنههای پر تعداد
اما هنوز امید دارم
برای فردا
برای تو
و برای بودن
مثل آخرین برگ
دفتر یادداشت
یا درختی تنها
مانده ام
چه کنم
بروم یا بمانم
در میانۀ تردید
تحیر دارد مرا میکشد
فقط مرا بخوان
شاید بازگردم
شکسته بالی را
در ماندن از رفتن
ودلخوش کردن به قفس تمناها
در هبوط وایهها و آرزوها
در هجوم بی نهایت خواستهها
تکرارها
در آستانه سال نو
در روایت نور
و در مناطق پرواز دوستان مییابم
آن گاه که معبرها
بیرقها و
یادها را میبینم
تعداد صفحات : -1