آسمان
در نفس
صبح شما گل میکرد
درد را
شوق دل انگیز تحمل میکرد
هرچند گفتند
دلم جبهه گرفته از سر لج
با غم و غصه
خودش گفت تقابل میکرد
آسمان
در نفس
صبح شما گل میکرد
درد را
شوق دل انگیز تحمل میکرد
هرچند گفتند
دلم جبهه گرفته از سر لج
با غم و غصه
خودش گفت تقابل میکرد
هشتمین جشنواره رسانهای ابوذر امروز یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ به ایستگاه پایانی رسید .
برای من که از اولین دوره برگزاری این برنامه با عناوین مختلف داور ،هیات اجرایی،اندیشه ورز و ... با آن همراه بوده ام حس خوشایندی دارد بویژه این که زلف این جشنواره با یاد شهید وهاب شهرانی خبرنگار دوست داشتنی گره خورده است.
جشنواره ابوذر یک سنگر بی بدیل برای دوستان بسیجی و انقلابی با هر نگرش بوده و انشاالله خواهد بود .
از روح بلند خبرنگاران شهید مدد میگیرم و برای همه زحمت کشان این عرصه سربلندی و سلامتی از درگاه خداوند متعال مسألت مینمایم.
چون ابوذر در حریم همرهی با انقلاب
از سر و جان و تن و آمال میباید گذشت
مهدی طهماسبی
غریب مانده ام غریب
شبیه کسی که
هیچ ندارد
من از هیچ هم هیچ ترم
شعله ورم
غصه افتاده بر جان من
هنوز
نامی
به بلندای آفتاب
پشت و پناه من است
چقدر حس غریبی است در این بارانها
زنده در یاد نسیم است شب گردانها
هر طرف مینگرم زمزمۀ شیدایی است
وه از شور جنونشوق دل و طوفانها
بگذارید که زآن قافله صحبت بکنیم
رفت با قافلهای همدلی انسانها
وسعت بال و پر خیل پرستو سیرت
کهکشان بود و گذشت از سر این میدانها
عشق بازی است که با نام دل انگیز کنند
چه دل انگیز و چه زیباست دل حیرانها
بادمیآید و چون ابر بهاری هستیم
چقدر حس غریبی است در این بارانها
خطرنوش شب رفتن
عطشناک غم بودن
چه حالی دارد این دل
در تمام زندگانیها
در ریز ریز باران
آن گاه پرندههای بی بال
بر شیروانی مسقف حیاطمان
آوای امدن میخوانند
و صاعقههای ریز و درشت
میترساندمان
به دوست میاندیشم
به آن شب رفتن
در سایههای منور
در حاشیه کانال ماهی
چه زیبا ماهی
بر زمین خفته
وچشمانی که هنوز بیدارند
و موسیقی بی نظیر سربلندی
در تنگناهای زمان و زمین
با اشتیاقی مثال زدنی مینوازند
هر طرف خواهی رفت
دست حق همراهت
دلت از مهر همیشه سرشار
جانت ازغصه رها
پیرمردی میگفت
همه
احوال توسرسبز و سپید
میشنیدم که مرید میگوید
ای مسافر سفرت بی تشویش
خاطراتت مانا
هرکجایی تو خودت میدانی
که به پایان نرود هیچ سلام
پس به امید سلام
هر کجایی خوش باش
تعداد صفحات : -1