من همان
دیروزی ام
با جامههای خاک و خون
گرچه امروزی شدم
اما
دل از باریشههاست
من همان
دیروزی ام
با جامههای خاک و خون
گرچه امروزی شدم
اما
دل از باریشههاست
غم آمد این دل من را نشان داد
نشان ازرفتن این عاشقان داد
یقین دارم که در معراج یاران
دلم را برد و دست آسمان داد
تنم هرگز نشد آزاد از این درد
به جان دارم هرگز داد از این درد
جنون پیچید در جان که حالا
دل من شد جنون آباد از این درد
خطر را مختصر کردند بامن
دلش را شعله ور کردند با من
به یاد کاروان صبح مجنون
جنون را همسفر کردند با من
دلم در جبهه دنبال خطررفت
جنون میگفت تا سمت نظر رفت
به یاد دوستان غرق خونم
خودم دیدم دل من شعله وررفت
حماسه بخشی از نام حسین است
کرامت ساده همگام حسین است
هنوز از ظهر عاشورا بخوانید
عطش شرمنده از کام حسین است
غمم را مینمایم ذره ذره
به سمت عشق آیم ذره ذره
برای ثبت در تاریخ عشاق
دلم را میسرایم ذره ذره
مخوانم
مانده
در اندیشهها
در خاطراتم من
صفایی دارد این
میدان
که در گفتن نمیگنجد
مرز ندارد
عاشقی
از خود فراتر رفتن است
چون چشمهای جوشیدن
و چون رود جاری
بی صداست
تعداد صفحات : -1