را ماکیان خانگی
کجا دانند
و اوج این پریدن را
جز عقابهای بی مثال
کدام پرنده درک میکند
دوستانه میگویم
فهم رسیدن دردآور است
برای ماندگان مسیر
رفتن و بی بال پریدن را
پرستوها میشناسند نه ارسطوها
را ماکیان خانگی
کجا دانند
و اوج این پریدن را
جز عقابهای بی مثال
کدام پرنده درک میکند
دوستانه میگویم
فهم رسیدن دردآور است
برای ماندگان مسیر
رفتن و بی بال پریدن را
پرستوها میشناسند نه ارسطوها
روزها در گذر و حادثهها منتظرند
حیف از آن قوم که از حال شما بی خبرند
میرسی از سر بازار سحر وقت طلوع
دیدهها در قدم منتظرت ، شعله ورند
حرف عشق است که هم پایه گل زنده شود
اشکها راوی این زندگی مختصرند
به امیدی که بیایی دل خورشیدوشان
از سراپرده دل سوی خطر میگذرند
ای دل انگیزترین زمزمۀ شوق بهار
دیدهها شوق نشان سوی شما مینگرند
کاش بازایی از این کوچۀ غمگین زمان .
روزها در گذر و حادثهها منتظرند
روزهای در گذران
از لطافت تهی شده اند
باید بر گردیم
از تقاطع احساس
به سمت خویشتن خویش
به روزهای صبور
در افق دور
تا دریابیم
دوباره عطر شکوفههای مادری را
و برخیزیم چونان بهار در
هفت سینی برای زیستن
یک عمر نشان عاشقان خواهم داد
در شعر و کلام و در بیان خواهم داد
این را گفتهی عاشقان و سرمستان است
با گریۀ بر حسین جان خواهم داد
تعداد صفحات : -1